بعد از انتشار آلبوم یانی در سال 2000 مقاله ای از طرف روزنامه واشنگتن پست به چاپ رسید که خواندنش خالی از لطف نیست...
«بیایید با یانی آشتی کنیم»
جدأ بیایید این مرد کوچک و دوست داشتنی را در آغوش بگیریم و به سبک اروپایی ها برگونه هایش بوسه زنیم. بیایید از ایام خوش گذشته یاد کنیم.قدری بنشینیم و او رابه یک قهوه مهمان کنیم و در آخر از او عذرخواهی کنیم.ما به خرج یانی خیلی تفریح کرده ایم و در کارتون های نیویورکی مان او را مسخره کردیم، به کت و شلوار سفیدش و به ملودرام موسیقی عصر جدید و و سینتی سایزرهایش او خندیدیم.
یانی از اینها ناراحت نشد. خب کمی ناراحت شد اما در زمانی که ما او را مسخره می کردیم بیش از ۱۴ میلیون آلبوم فروخت و این قدری التیام بخش بود. بعد او در سال ۱۹۹۸ از انظار عمومی غایب شد و موسیقی را یک سال تمام کنار گذاشت و در افسردگی فرورفت که در پایان اجراهای متعدد و سنگین در سطح جهانی و قطع ارتباط با نامزد سابقش «لیندا ایوانز». به او دست داده بود. او به زادگاهش یونان بازگشت تا در کنار والدینش زندگی کند.اکنون او با آلبوم «کاش می توانستم بگویم» بازگشته که اولین آلبوم استودیویی او پس از این چند سال است.یانی به تنهایی این آلبوم را خلق کرده و آمده تا ببیند آیا کسی او را به یاد می آورد.یانی چهل و پنج ساله از آنچه انتظار می رود کوچکتر و شکسته تر است.خوشبختانه او کینه ای به دل ندارد و اگرچه ما او را بی رحمانه له کرده بودیم او می خواهد اسرار ریاضت های اخیرش را برایمان بازگوید:
ادامه مطلب ...13 سال پیش در همین ماه یعنی اکتبر سال 2000 متفاوت ترین آلبوم استودیویی یانی منتشر شد. ساخت این آلبوم در مقایسه با کارهای قبلی او نشانگر تغییراتی در زندگی شخصی اوست.اثری متفاوت که تأثیر عمیق فرهنگ های مختلف جهان بخصوص شرق در یانی محسوس است. او پس از تور سال 98 و پایان رابطه اش با لیندا در افسردگی فرو رفت و برای یکسال نواختن پیانو و کیبورد را ترک کرد. یانی تصمیم گرفت که موسیقی را برای همیشه کنار بگذارد. اولین کاری که انجام داد این بود که به یونان برگردد و چند ماه را در آرامش و دور از استرس کار در کنار پدر و مادرش سپری کند. در این بین خواهرش نامه های طرفداران را برای او جمع آوری می کند و به او می دهد.زمانی که یانی نامه ها را می خواند شروع به گریه می کند.اینکه فراموش کرده چه کسی بوده و همین دلیل بازگشت دوباره یانی می شود.بعد از آن به کشورهای زیادی سفر کرد و در آخر در سواحل فلوریدا ساکن شد.او در آنجا استودیوی خانگی اش که آرزویش بود را طراحی کرد و دوره ی جدید کاری خود را با آلبومی بنام If I Could Tell You (کاش می توانستم بگویم) شروع کرد. این آلبوم با کارهای قبلی او فرق می کند چون تمام تنظیمات آن را به تنهایی انجام داد.بر خلاف تصور خیلی از طرفداران در این آلبوم از هیچ خواننده یا نوازنده ای استفاده نشده و همه آهنگ ها نتیجه یک ترکیب و تنظیم منحصر به فرد از پیانو و سینتی سایزرهای یانی هستند.
لیست آهنگ ها:
تیزر آلبوم:
http://www.youtube.com/watch?v=g00SVh_nel0
مصاحبه ها:
http://www.youtube.com/watch?v=i_ryMZCAan0
I feel very close with chloe. She touches my heart and she is absolutely fearless. Even though she's young, there's a depth about her in her soul. Once the audience figures out who chloe is, they're going to fall in love with her it's impossible not to
Yanni
من با کلوئی احساس صمیمیت می کنم.اون من رو تحت تاثیر قرار داد.اگرچه خیلی جوان هست اما روح بزرگی داره و نترس هست.وقتی که تماشاگران متوجه بشن کلوئی کیه غیر ممکنه که عاشقش نشن...
یانی"Change"
" تغییر "
How could I ever know
چطور باید می دانستم
I would find myself alone
که روزی خودم را تنها میابم
Facing your daemons as well as mine
و با شیطان درون تو و خودم روبرو می
شوم
Wishing for the past that words cannot find
حالا در آرزوی گذشته ای هستم که کلمات قادر به بیان آن نیستند
But somewhere in the night
اما جایی در تاریکی شب
The music in my mind comes alive
آهنگی را به یاد می آورم
I hear love's haunting lullaby
لالایی فراموش نشدنی عشق را می شنوم
And it sings of a time we once knew
که از زمانی می خواند که آن را به یاد داریم
A time when all I could breathe was you
زمانی که تمام نفسم تو بودی
But seasons never remain the perfect shade
اما هیچ فصلی شبیه یکدیگر نیست
Our love's not the same so we must
عشق ما هم یکسان نیست پس باید
Change...change...change
تغییر کنیم...تغییر...تغییر
How could I ever know
چطور باید می دانستم
That with time you would go
که پس از مدتی مرا ترک خواهی کرد
Leaving me to find what
Was missing in between our lives
و من باید به دنبال گمشده ی زندگیمان باشم
But somewhere in the night
اما جایی در تاریکی شب
The music in my mind comes alive
آهنگی را به یاد می آورم
I hear love's haunting lullaby
لالایی فراموش نشدنی عشق را می شنوم
And it sings of a time we once knew
که از زمانی می خواند که آن را به یاد داریم
A time when all I could breathe was you
زمانی که تمام نفسم تو بودی
But seasons never remain the perfect shade
اما هیچ فصلی شبیه یکدیگر نیست
Our love's not the same so we must
عشق ما هم یکسان نیست پس باید
Change
تغییر کنیم
Once we had summer in the fall
زمانی گرمای تابستان را در خزان پاییز داشتیم
Now my heart knows what it's like
To lose it all
ولی حالا ایمان دارم که همه چیز را از دست می دهم
Miklos Malek یک ترانه سرا، آهنگساز، تهیه کننده و هنرمندی از مجارستان است که در آلبوم های
Yanni Voices و ظاهر شد.آهنگهایی از قبیل:Truth Of Touch
1001,Our Days,Flash Of Color,Seasons,Truth Of Touch, Vertigo,Voyage به
کمک این هنرمند خلق شدند.چند ماه قبل دوست خوبمون حامد عزیز آهنگساز و نوازنده از مالک درباره سازهایی که در آهنگ 1001 به کار رفته
سوال کرد.
مالک جواب داد که سازهای اصلی این
آهنگ پیانو و همچنین صدای سی تار (یک ساز هندی) هست که از گیتار و سینتی
سایزر ترکیب شده.
من و یانی این آهنگ رو با هم ساختیم و تنظیم کردیم که البته من روی پایه ی آهنگ کار کردم و یانی هم به اون کمی جادو اضافه کرد تا تکمیل بشه!!!
Hello
Dear Miklos Malek, I am a musician, I have a question about Music of
“1001” in the Yanni Voices Album. My question is about the main
instrument in this piece. If it possible, please explain to me about
main instrument and who played this instrument.
Thank you so much. With the best greetings. Hamed Rouzbahani
..........................
Hello, Well the main instruments are piano and the sitar-ish sound that
is a combination of guitar and synthesizers. Yanni and I co-wrote this
song and we both worked on the arrangement. I did the basic track and
then he added his magic to it!
Best, Miklos